گروه هم افزائی اندیشه ها تقیم می کند
(( قسمت اول ))
کاربرد قهر یعنی زوال قدرت
“قهر وقدرت”
بسیاری از صاحبنظران علوم سیاسی، این دو پدیده را یکسان میپندارند، در صورتی که آنها دو مفهوم کاملا متفاوت و حتا متقابلاند.
قدرت دارای گوهری اجتماعیست و از پیوند و اتحاد داوطلبانهی نیروهای انسانی برمیخیزد. عنصرهای سازندهی قدرت، مردم و اراده و اقدام مشترک آنان است. فرد یا گروهی ناموافق و پراکنده، دارای قدرت نیستند. زیرا سرچشمهی پیدایش و پویش قدرت، پیوند و مراودهی آزاد انسانها با یکدیگر و اتفاقنظر و اقدام مشترک آنان است. قهر بر خلاف قدرت، دارای سرشتی ویرانگر است و نه سازنده. هدفی که با قهر قابل دسترسی است، نیازمند ابزاری است که خصلت ویرانگر، رعبآور و زورگویانه دارد.
کافی نیست بگوییم قدرت و قهر یکی نیستند، بلکه باید گفت قدرت و قهر نقطهی مقابل یکدیگرند. در جایی که یکی از این دو بطور مطلق حاکم باشد، آن دیگری حضور ندارد. قهر هنگامی در دستور کار قرار میگیرد که قدرت در خطر باشد. اگر سرنوشت قدرت را در گرو قهر بگذاریم، هدف فرجامین بطور همزمان پایان کار قدرت و نابودی آن است. بنابراین حتا نمیتوان ادعا کرد که نقطهی مقابل قهر، عدم خشونت است و طبعا سخن گفتن از “قدرت بدون قهر” نمیتواند معنا داشته باشد. قهر میتواند قدرت را نابود سازد، ولی هیچگاه قادر به ایجاد آن نخواهد بود. چیزی که از لولهی تفنگ بیرون میآید، میتواند فرمانی موثر باشد که فرمانبری فوری و بی چون و چرا میطلبد، ولی از لولهی تفنگ هرگز قدرت بیرون نخواهد آمد.
از این سخن میتوان نتیجه گرفت که ماهیت قدرت را نمیتوان با پدیدهی قهر توصیف کرد. قدرت، ویژگی فردی نیست و تنها هنگامی پدید میآید که انسانها متحد شوند. قدرت همواره نیازمند فضای صلح آمیز و اعتماد متقابل است، در حالی که فضایی که با وسایل قهرآمیز ایجاد میگردد، از ترس و اضطراب و بی اعتمادی انباشته است.
آنچه به نهادها و قوانین یک کشور قدرت میبخشد، پشتیبانی مردم است و اگر حکومتی مورد اعتماد و پشتیبانی مردم نباشد، بطور قانونمند قدرت خود را از دست میدهد. این قدرت از دسترفته را با هیچ وسیلهی دیگری نمیتوان جبران کرد، مگر بازگرداندن قدرت به سرچشمهی اصلی آن یعنی مردم و کسب اعتماد دوبارهی آنان. این نیز در واقع اصل بنیادین همهی نظامهای دمکراتیک است. ولی اگر حکومتی از این کار سر باز زند، ناچار است برای حفظ موقعیت خود، به ابزار دیگری متوسل شود و در واقع قهر را جانشین قدرت از دست رفته سازد.
البته میتوان قهر را جانشین قدرت ساخت و حتا به پیروزی موقت رسید، ولی هزینهای که باید برای این پیروزی پرداخت بسیار سنگین است، چرا که در این حالت، نه تنها مردم تاوان سنگینی میپردازند، بلکه حاکمان نیز این هزینه را از سرمایهی معنوی قدرت خویش میپردازند و در واقع هر دو طرف بازندهاند. در این حالت، آنچه از نهاد قدرت باقی میماند، چیزی نیست جز ابزار اعمال خشونت.
گروه هم افزائی اندیشه ها
دکتر محمد سبحانی