نحوهی گفتار و رفتار کاندیدای محترم و شهروندان در ششمین دوره انتخابات شورای اسلامی شهر اهواز سنجش خوبی برای بررسی فرهنگ شهروندی ساکنان این کلانشهر است، که متأسفانه برآیند بررسیها نشان میدهد تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله زیاد و لازم است برنامههای فرهنگی و ترویجی زیادی در این زمینه انجام شود.
یکی از نقاط برجسته این دوره مانند دورههای گذشته کوبیدن بر طبل قومگرایی در قالب عهدههای نامتعارف و اخیراً تئوری مردود حاشیه – مرکز و خطکشیهای عقیدتی است. که متأسفانه اکثر کاندیدا اصلیترین راه رسیدن به کرسیهای شورا را همین موضوعات قومی و قبیله و عشیرهای و بعد جریانهای تأثیرگذار میدانند؛ و کاندیدا برای رسیدن به هدف خود گاهی برنامهها و الفاظی و نمایشهای اخلاقی را میدهند که در عالم واقع صحت ندارد و در حد شعار و فیلم بازی کردنهای اجتماعی است.
قطعاً وجود قومیتهای مختلف در یک کلانشهر فرصت فرهنگی و اجتماعی است و هر فردی به داشتن قومیت، هویت، زبان و پوشش خود افتخار میکند اما اینکه قومیت را ابزار و اهرمی برای ارتقای موقعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دانستن در فرهنگ شهروندی جایگاهی ندارد و در همین پروسه نامیمون است که شایستهسالاری زیر سؤال خواهد رفت و کار ها به دست افراد ضعیف خواهند افتاد و قطعاً این روش میتواند اثرات مخرب و گسست های اجتماعی بین مردم یک شهر را رقم بزند و این گسست درنهایت بر تمام ابعاد زندگی شهروندان سایه خواهد انداخت، لذا حتی داشتن پیشفرضهای قومی برای میل به مقصود هم پسندیده نیست و باید برنامه ریزان فرهنگی و کنشگران اجتماعی و رسانهای مؤثر با بررسی این آسیبها روشنگری نمایند.
قطعاً وجود جریانهای ارزشی و جمعهای کارشناسی و اجتماعی و نهادهای مدنی میتوانند برای توسعه شهر مفید باشند اما بهشرط اینکه ملاک سنجش افراد مبتنی بر ارزیابیهای واقعی و علمی و قرار دادن فرصت برابر به تمام کاندیدا باشد، نه بر اساس سهم خواهی بعضی افراد و جریانها و لابی و گعدهها شرایطی رقم بخورد که به نفع و صلاح شهروندان و در گذشته شهر تاوان آن را بارها پس داده است.
لازم به ذکر است در جوامع پیشرفته و دموکراتیک فرهنگ شهروندی عاملی برای همبستگی و انسجام منطقهای و ملی قرارگرفته است و آنچه برای برنامه ریزان شهری مهم و اساسی است ترویج فرهنگ شهروندی است که در آن تمام نژادها و قومیتها و تبارهای محلی و جریانهای اجتماعی و علمی و سازمان های مدنی در جامعه حضور فعال داشته و عضوی مؤثر باشند.
در جوامع پیشرفته کثرتگرایی اجتماعی که بهنوعی کثرتگرایی فرهنگی هم هست مایه غنای فرهنگی، اقتصادی، پویایی و سرزندگی شهروندان جامعه تلقی میشود. در برنامهریزی شهری هدف باید رفاه، آسایش و تعالی همهجانبه شهروندان باشد و تمام سعی و تلاشها به عمل آید تا با داشتن برنامههای فرهنگی و اجتماعی در تمامی محلههای شهر فرهنگ شهروندی ترویج و در کنار آن امکانات رفاهی و خدماتی در قالب برنامههای عمرانی و اقتصادی توزیع عادلانه داشته باشند تا با همگنسازی محیطهای شهری در قالب ترویج فرهنگ عمومی به همه شهروندان شهر کمک شود تا بتوان به سمت توسعه پایدار شهری پیش رفت.
باید این احساس و تکلیف در کلیه شهروندان شکل گیرد که تمامی مردم این شهر یک اجتماع واحد هستند و با یکدیگر ارتباطات متنوع انسانی و احساسی دارند. وضعیت کنونی اهواز نشان میدهد در فرهنگ شهروندی از مفهوم شهرنشینی فاصلهداریم وزندگی کنونی مردمان این شهر بهواسطه تجمع افراد در یک محدوده جغرافیایی است نه اینکه بر اساس اصول شهر و شهروندی شکلگرفته باشد. نگرانی بنده از این است که در جوامع دموکراتیک نهاد هایی ملزم هستند تا احساس و تکلیف شهروندی را بین مردم ترویج و نهادینه نمایند و عواملی همچون انتخابات، تأمین اجتماعی، مالیات، رسانهها و جراید، خدمات شهری و… جز ابزارهای هویتبخش برای میل به این هدف محسوب میشوند، اما در شهر اهواز انتخابات عکس این کارکرد را دارد و خود عاملی برای ترویج و پر رنگتر نمودن موضوعات قومی و محفلی و جریانهایی تحت عناوین مختلف میشود که جای بررسی بسیار دارد.
باید تمامی نهادهای متولی فرهنگ و اجتماع شهری و کنشگران اجتماعی عوامل فوق خصوصاً در شهر اهواز را که در حال گذار از سنت است را مدنظر قرارداد و جهت برنامهریزی سازنده سه مقوله اساسی را مدنظر قرار دهند تا بتوانند رویکرد شهروندان را اصلاح نمایند:
۱- با توجه به رشد مشکلات عدیده فعلی در جامعه در حال گذر اهواز مدیران شهری باید تلاش نمایند امکان هرگونه مشارکت فعال شهروندان در امور اجتماعی و شهری را بیشتر فراهم نمایند.
۲- در حوزه فرهنگ شهروندی باید نهاد هایی شکل گیرند تا روابط اجتماعی نوین را بین شهروندان ترویج نمایند و بتوانند به نیازهای جدید و همه روزه شهروندان پاسخ دهند. بدین ترتیب خانههای فرهنگ محلات، فضاهای فرهنگی شهر باید در کنار نهادهای خانواده و آموزشوپرورش باید حضوری فعال داشته باشند.
۳- ایجاد و غنیسازی مراکز فرهنگی در شهر میتواند مناسبترین موسسه برای تمرین و هویت بخشی فرهنگی شهروندی باشد. در این مراکز عمومی فراگیر باید شهروندان را برای اجتماعی شدن و فرهنگ پذیری زندگی شهری آماده کنند.
درنهایت باید گفت که مدیران شهری و کنشگران اجتماعی جهت تقویت و تحکیم و بسط فرهنگ شهروندی در کنار حوزههای آموزشی چون خانواده و آموزش و پروش، باید فضاهای اجتماعی و فرهنگی دیگری را در نقاط شهر ایجاد نماید. کارکرد اصلی این فضاها در زمینه توسعه و آموزش فرهنگ شهروندی و شهرنشینی باشد و بهصورت گسترده و مستمر شهروندان را با ابعاد مختلف حقوق شهروندی و تکالیف آشنا کرده تا ارزشها و هنجارهای فرهنگی شهر را در فکر و اندیشه و گفتار و رفتار شهروندان را نهادینه نمایند.
من ا. التوفیق
نگارش نوید قائدی