یادداشت: دکتر شهرام گراوندی

زیر پوست شهر اهواز چه می گذرد؟

تاریخ انتشار: جمعه 29 بهمن 1400 | 17:20 ب.ظ
زیر پوست شهر اهواز چه می گذرد؟ خانواده ی سرکار خانم غافلی را می شناسم. فقط منظورم خانم سمیه غافلی یا همسر گرامی شان که به دلیل ابتلا به کرونا درگذشت ( و خدا رحمتشان کند ) نیست. مجموعه ی چند خواهر که بصورت فعال در حوزه ی رسانه و فعالیت های رسانه ای حضور مداوم و شاداب دارند. بدون شک این […]

خانواده ی سرکار خانم غافلی را می شناسم. فقط منظورم خانم سمیه غافلی یا همسر گرامی شان که به دلیل ابتلا به کرونا درگذشت ( و خدا رحمتشان کند ) نیست. مجموعه ی چند خواهر که بصورت فعال در حوزه ی رسانه و فعالیت های رسانه ای حضور مداوم و شاداب دارند. بدون شک این فرایند به دلیل علقه و وابستگی خانوادگی این خواهران، ناشی از اهل فرهنگ و اهل کتاب بودن پدر و مادر آنهاست. حضور این خواهران را در عرصه ی رسانه های خوزستان باید به فال نیک گرفت.
این یک.

در حادثه ی اخیر در خوزستان و قتل فجیع دختر ۱۷ ساله ( بگوییم کودک همسر ۱۷ ساله! ) برخی از رسانه ها، مساله را در سطح قومی و تعلق طایفه ای این کودک همسر و قاتل و خانواده های آنان و نگاه عشیره ای تقلیل دادند. عده ای هم در شبکه های اجتماعی بدون هیچ مراعات نظیری و بدون هیچ قید و بندی ، عرب بودن فاعل و مفعول این رخداد تلخ و موقعیت قومی آنها را هدف دادند و از این منظر به بررسی واقعه پرداختند. حتا خبرهای دیگری نیز منتشر شد حاکی از وقوع بیش از ۶۰ قتل ناموسی دیگر در خوزستان از سال ۹۸ به این سو! ولی همان ساعات اولیه ی این پیشامد ( قتل کودک همسر ۱۷ ساله ی اهوازی ) با یادآوری این مساله ، که موارد بی شمار دیگری نظیر این واقعه در ایلام و کرمانشاه و سنندج و فارس و لرستان و چهارمحال و اصفهان و گیلان و مازندران و خراسان و تهران و در یک جمله در سراسر ایران نیز اتفاق افتاده و می افتد که ناقض این تئوری و فرضیه است که این حوادث مربوط به خوزستلن یا یک قومیت است. نمونه ی بارز قتل فجیع کارگردان جوان مملکت بابک خرم دین توسط پدر و مادرش بود که اتفاقن پدر بابک خود را یک ایرانشهری با عقایدی بشدت پان ایرانیستی معرفی می کرد!
یعنی از اساس باید فرضیه و بستر نگرش قومی را در واقعه ی قتل کودک همسر ۱۷ ساله ی خوزستانی برچید و در عین حال نگاه کنشگرانه و بافتارشناسی و رفتارشناسی را توسعه داد.
این دو.

حادثه ی ساده ی دیگری نیز در خوزستان اتفاق افتاد که باز هم واکنش های برخی از رسانه ها را در قبال این رخداد ساده، خیلی نپسندیدم و دنبال فرصتی بودم که به نقد آن بپردازم و بند یک این نوشته ، دلیل نگارش بند سوم این نوشته شد!
در برنامه ی تلویزیونی رامبد جوان ( مجری پر حاشیه و تبعه ی کانادای ایرانی ) گویا چند روز پس از قتل کودک همسر ۱۷ ساله ی خوزستانی ، تعدادی از همشهریان اهوازی ما که از منتخبی از برادران عرب بودند دعوت می شوند. در توییتر و در گروههای واتس آپی و در اینستاگرام برخی از دوستان دور و نزدیک عرب ما، این اتفاق ساده را به مثابه یک حماسه قلمداد کردند. برایم قابل درک نبود و نیست که مگر رامبد جوان کی است و یا این برنامه چه چیزی است و چه ارزشی دارد و اصولن خوشحالی از حضور یک گروه و یک تعداد از قومیت عرب یا ترک یا بختیاری یا گیلکی در این برنامه چرا باید واجد اهمیت رسانه ای باشد! این برنامه اگر هم خیلی ارزشی داشته باشد ، برنامه ای است محصول صدا و سیمای کشور که باید بالاخره وقت برنامه و محتوای برنامه را به همین ایرانی های سراسر کشور اختصاص بدهند. پس چه فرقی هست بین ایرانی های عرب با ایرانی های ترک و یا کُرد و یا بختیاری و لر ؟! آیا این حضور یک امتیاز خاص به همراه دارد؟! آیا رسانه با برجسته کردن ( همان بولد کردن ) این واقعه ی کم اهمیت ( اگر نگوییم بی اهمیت ) گل به خودی نمی زند؟! آیا رسانه در این شیپور نحس نمی دمد که قوم من دچار تبعیض تاریخی از ناحیه ی حاکمیت و دولت هستند؟! آیا رسانه ، خود باعث این افتراق و ترویج نگاه شهروند دومی! به یک قومیت نمی شود؟! بارها و بارها در نوشته های متعدد نوشته ام که اگر مردم و اقوام را بخصوص در خوزستان به حال خود بگذاریم ، مردم و اقوام هیچ مشکلی با هم ندارند و این شخصیت ها و رسانه های قومی هستند که به مسائلی فان و یا درجه چندم و یا کم اهمیت با پیرنگ های قومی دامن می زنند و موجب شیوع نگاه های شهروند دوم بودن، شهروند مورد ظلم و جفا و مورد تبعیض واقع شده؛ ووو می شوند.
رسانه در چنین ماجرایی نه تنها به قومیت خودش خدمت نکرده که موجب تسری یک نگاه غلط به قومیت خود نیز شده است! یعنی غیرمسقیم گفته شما این حق را نداشتید و این حق را به دست آوردید که در چنین برنامه ای ( به زعم رسانه ، خیلی مهم ) و به زعم من نگارنده ،( یک برنامه ی فالش! و بی ارزش ) حضور داشته باشید! رسانه با پرداختن به این موضوع، این حضور را یک پیروزی حماسی قلمداد کرده. در صورتی که این دوستان و همشهریان عزیز ما مانند هر ایرانی دیگر حق داشتند و حق دارند در هر برنامه ای از این دست حضور داشته باشند! چنانکه حضور هر شهروند دیگری از هر کجای ایران هم در عرصه های ورزشی و هنری و فرهنگی و حقوقی و پژوهشی، یک امر عادی و حق عادی و معمولی است و کسی نمی تواند این حق را نقض کند!
این سه.

و دست آخر اینکه، ضمن تبریک پذیرش مقاله ی خانم سارا غافلی در این کنفرانس بین المللی، و خوشحالی از موفقیت ایشان بعنوان یکی از دختران ایران زمین، امیدوارم این موفقیت ها برای اعضای خانواده ی محترم غافلی و برای تمام دختران سرزمین پارسی و بخصوص خوزستان زرافشان، بارها و بارها تکرار شود.

شهرام گراوندی
۲۹ بهمن ۱۴۰۰


آخرين اخبار
پر بحث ترين
تجهیزات آشپزخانه
شهرزیبارا شهروند زیبا می سازد
نفت
تابناک وب
ثبت نام تحصیلی
تابناك وب
محل كد آمار