هوا گرم که میشود خورشید گرمایش را بر پهنه روستا میگستراند و دمای هوا و رطوبت شرجی نفسها را به شماره میاندازد تا طاقت همه طاق شود و به دنبال راهی برای فرار از گرما بگردند.
اینجا تابستان که از راه میرسد کسی چمدان نمیبندد و خبری از مسافرت به شهرهای سرد و خنک نیست، همه رها شدن از گرما و شرجی به خنکای رودخانهها پناه میآورند تا جانی تازه کنند.
حالا رودخانهها دیگر خروش آن روزها را ندارد و اغلب یا خشک شده و یا، تا زانو آب دارند دیگر خبری از صدای خنده کودکان قد و نیمقدی که بدون هیچ ترسی نفسهای خود را در سینه حبس میکردند و برای شنا تا میانه رودخانه میرفتند نیست.
اگر چه اکنون کودکان راه حلی برای تکرار آن روزها ندارند اما شیرینی این خاطرات هنوز زیر زبانشان مانده است و برای تجدید آن خاطرات منتظر تانکر آبپاش میمانند تا زیر شرشر آن تن رنجور و گرما زده خود را خنک کنند.
دیگر نیازی نیست لباس خود را از تن بیرون بیاورند خودشان میدانند باید فرصت را غنیمت بشمارند و لذت خنکی را برای لحظاتی حس کنند.
کافی است قامت خود را کمی خم کنند تا بتوانند زیر لوله تانکر آبپاش که حکم دوش آب را برای آنها دارد قرار بگیرند.
همه چیز به آقای راننده تانکر آبپاش بستگی دارد که چقدر تانکر خود را حوالی خاطرات این کودکان پارک کنند تا خنده را بر لبان آنها نگه دارد.
اینجا جفیر است روستایی در ۵۰ کیلومتری جنوب غربی اهواز و در فاصله ۳۰ کیلومتری شرق میدان نفتی آزادگان، جایی که این روزها بیآبی و بیبرقی درد دیگری به دردهایشان افزوده و مردم برای آب شرب خود و دامهایشان باید منتظر تانکرهای سیار بمانند.
جایی که میدان نفتی آن بـر روی نقشه همـتراز سطـحی به طول ۱۴ کیلومتر و در عرض آن حـدود ۷ کیلومـتر است، جایی که قرار است از یک پالایشگاه گاز بهره برداری شود، جایی که آب پایدارشان معطل احداث ۱۳٫۵ کیلومتر خط لوله توسط شرکت نفت است.
جایی که سهم مردم آن از این همه منابع خداددی محرومیت است تا از نعمت آن شهرهای دیگر آباد شود.
جفیر، روستایی از توابع بخش هویزه شهرستان دشت آزادگان است که بالغ بر ۶۰ خانوار جمعیت دارد و اهالی آن به شغل کشاورزی و دامداری مشغول هستند.
این روستا در زمان جنگ یکی از مراکز اصلی هدایت و پشتیبانی عملیات خیبر و بدر بود که قرارگاه مرکزی هدایت عملیات در این منطقه مستقر بود.